نقدی بر «خرد و باغ ایرانی»

نقدی بر «خرد و باغ ایرانی»

سارا رحمتی سایه
دانشجوی معماری منظر، دانشگاه شهیدبهشتی

دکتر محمدعلی مرادی، دانش‌آموخته، پژوهشگر، استاد و مدرس حوزۀ فلسفه و علوم اجتماعی از معدود فیلسوفان ایرانی و شاید از نوادری بود که پژوهش و نقد در حیطۀ معماری را به طور جدی در دستور اصلی کارها و پژوهش‌های خویش قرار داده ‌بود. چنانکه تلاش‌های او در ایجاد بحث بر سر مفاهیم معماری و فلسفیدن آنها، در آرا و آثارش کاملاً بارز و مشهود است؛ می‌توان از کتاب‌هایی چون: «نوشتن دربارۀ معماری»، «اتمسفر زاینده‌رود به مثابۀ میراث فرهنگی»، که هم‌اکنون در دست چاپ هستند و نیز تدوین و تدریس تاریخ تئوری‌های معماری، مقالۀ «خرد و باغ ایرانی» و... نام برد.
از این رهگذر موضع‌گیری و نظریات استاد، پیرامون«باغ ایرانی» با توجه به آنکه این مسأله مدت‌ها‌ست که به موضوع جدی در عرصه‌های مختلف مطالعات معماری تبدیل شده ‌است، حائز اهمیت و بررسی است. چنانکه در این زمینه کتاب‌هایی نوشته شده و همایش‌هایی چند نیز برگزار گردیده ‌است، که در هرکدام تلاش شده‌ است تا به این پدیدۀ فرهنگی از جنبۀ نظری و عملی پرداخته شود؛ از جنبۀ نظری هنوز این پدیده ناروشنی‌ها و ابهام‌های بسیاری‌ دارد که ناگزیر این ابهام نظری، خود را در عرصۀ عمل نیز نشان داده ‌است، اما آنچه در این نظریه‌پردازی بسیار مشهود است این ا‌ست که، تلاش نشده باغ ایرانی را که در بستر فضای فرهنگی و فکری ایران تکوین یافته ‌است به طور شفاف در روند تکوینی آن و به‌عنوان امری مشخص و تکینه مورد مطالعه و پژوهش قرار دهند و از رهگذر این پژوهش مشخص و دقیق با توجه به جزئیات هر کدام بتوانند منطق و قاعدۀ کلی را بیرون کشیده تا سرانجام نظریۀ عامی متکی به داده‌هایی که از دل پژوهش و تحقیق میدانی استنتاج شده‌ است، حاصل شود، تا سرانجام نظام دانشگاهی کشور بتواند  نظریۀ خاص خود را دربارۀ باغ ایرانی تدوین کند.
در اين زمینه مقالۀ «خرد و باغ ايراني»، باغ ايراني را موضوع فلسفه قرار داده و ساختار بياني‌اش هم، بر تركيبي از منطق و  poesy يا شاعرانگي استوار است. در این مقاله ديدگاه و رويكرد متفاوت در مورد ساختار و چگونگي باغ ايراني در حوزۀ انديشه، مطرح است:

1-    رويكردي قدسي و ماورايي
2-    رويكردي مادي و اين‌جهاني (که این موضوع را در یک هم‌پیوندی با جغرافیا و محیط زیست در نظر می‌گیرد و در بُعد زیبایی‌شناسانه‌اش، آن را از دیدگاه یک هنرمند می‌بیند و طبیعت را به‌عنوان پدید‌ه‌ای غایتمند مطرح می‌کند).

در مورد ديدگاه نخست؛ به تعبير كُربن (كه غالب پژوهش‌هاي صورت‌گرفته در خصوص باغ ايراني متأثر از انديشۀ او است)، باغ ايراني ابعادي ماورايي دارد و در لامكان تحقق مي‌يابد؛ اين عالم خيالي و عالم صوَر مثالي كه كربن، باغ ايراني دورۀ اسلاميِ ايران را با آن هم‌تراز مي‌كند، ميان دو عالم محسوس و عالم معقول قرار دارد و اين نحوۀ بينش كه جهان را به دو ساحت تقسيم مي‌كند، به بينش ايرانيان پيش از اسلام بر مي‌گردد كه در دورۀ اسلامي هم تداومش را مي‌توان ديد. از اين رو است كه معماري ايراني را با تقسيم چهار قسمت كه در واقع الگوي ازلي جهان چهار گوشه است و همۀ جنبه‌هاي اين هنر پيامد آهنگ الهي بهشت موعود است، تفسير مي‌شود.
در مورد ديدگاه دوم صحبت از باغي مي‌شود كه در دل اين زمين خاكي شكل گرفته و ابعادي اين جهاني و مادي دارد و به‌طور دقيق در مكان و زماني خاص شكل گرفته چنانكه مكان آن نه در تاريخ قدسي كه در تاريخ اين جهاني است و حاصل تناوردگي و تحقق روح ايرانيان است. در اينجا باغ ايراني، نه پندار، نه اسطوره نه خيال و نه در لامكان است، بلكه تاريخي تكويني است كه دقيق در پاسخ به يك پرسش مادي به مسائل و معضلات خاص اين منطقه كه همان كم‌آبي و شرايط خشك محيطي است، تحقق يافته و از همۀ انرژي‌هاي مادي و معنوي بهره گرفته است تا چنين پديدۀ شگرفي را به وجود آورد؛ واقعيت باغ ايراني نمي‌توانست بدون محاسبۀ دقيق در محیط طبیعی شكل گرفته باشد.
در ادامۀ بحث و بررسی مقالۀ «خرد و باغ ایرانی»، در دیدگاه دوم، توجه ويژه به بُعد فني و مهندسي باغ ايراني شده است كه البته در اينجا منظور، شكل‌گيري گونه‌اي ديگر از خرد است كه در تمايز بنيادين با مهندسي و فنونی است كه از دل ارگانون فرانسيس بيكن (روش پژوهش) و مقدمه‌اي بر آناليز رياضي اويلر برمي‌آيد. مبانی‌یی که بر پایۀ متدولوژی پدیده‌شناسی و بر مبنای محوریت بدن در نسبت با طبیعت است. در پرتو این مبانی نظری می‌توان به اقلیم و جغرافیا اهمیت ویژه داد، چرا که بدن و جسد در اقلیم و جغرافیا است که تکوین پیدا می‌کند و تاریخ و جامعه را در بطن خویش شکل می‌دهد. در این زمینه نیز، می‌توان هومبولت1 را به‌عنوان متفکری در نظر گرفت که طبیعت را با جهت‌‌گیری اجتماعی و فرهنگی در نظر می‌گیرد. بدین‌سان، طبیعت تحت موقعیتی قرار می‌گیرد که آن را با مقیاسی در معنای دقیقِ تاریخی ارزیابی می‌کند. در پرتو آن تاریخ فرهنگی است که عناصر چهارگانه، یعنی آب‌‌، خاک‌‌، باد‌‌ و آتش، اهمیت می‌یابند تا بتوان هر کدام را به‌طور جداگانه و یا در ترکیب با موضوع تاریخ فرهنگی قرار داد.
تا پیش از هومبولت عناصر چهارگانۀ طبیعت برای فرهنگ، امری قابل تأمل نبود و ساختارهای نمادین آن در عمل روزمره در ارتباط علوم فنی، اهمیت ویژه نداشتند. فقط در پرتو «تاریخیت طبیعت» بود که «تاریخ فرهنگی» می‌توانست واجد اعتبار و موضوع تفکر واقع ‌شود. بدین شکل است که فلسفه‌‌، فرهنگ و فرم‌های عملی اعتبار جدی می‌یابند. بر پایۀ این رویکرد بنیادین است که تاریخ فرهنگی عناصر به طور عام، و آب به‌طور خاص، همه تبلوری از بدن انسانی است، که در آن چارچوب، نسبت‌های ویژۀ آب با عناصر حسی وارد رابطه می‌شود، تا با ساختار فضایی، قوای حسگانی به همراه خوشایندی، لذت و ‌‌‌تر‌س تناورده شود.
در‌نهایت با توجه به دو دیدگاه مطرح شده؛ آشنايي با نحلۀ فكري كُربن و اينكه نظريات او برآمدۀ يكي از شاخه‌هاي رمانتيك غربي است، تا حدود زيادي روشنگر اين مسأله است كه غالب پژوهش‌هاي ديگر هم كه آبشخور فكري‌شان را وامدار او هستند، چگونه باغ ايراني را هر چه بيشتر در بُعد ماورايي و روحاني مي‌بينند. از دیدگاه آنان شکل‌گیری این فضا، همچون غزل و شعر، نتیجۀ الهام و اتصال به ملکوت است؛ حال آنکه شعر و عرفان نیز در جهت نوعی جهد که بیانگر نوع دیگری از خرد است، شکل گرفته، در حالی که در پس«الهام» جهد یا تلاشی وجود ندارد. شکل‌گیری این نوع دیگر از خرد که دیدگاه دکتر مرادی نیز با آن همسو است، در پیوندی ناگسستنی با جغرافیا قرار دارد که نکته‌ای مهم و درخور توجه است، چنانکه مصداق این امر، حضور و نمود عینی «علم فرهنگ» در باغ ایرانی است؛ باغی که حاصل تلاقي عمل و نظري است كه در بستر فرهنگي خاص خود كوشيده است تا تعادل ميان عناصر مادي و معنوي را برقرار كند و به‌نوعي خرد و تخيل را با هم و در كنار هم داشته باشد.

 

 

پانوشت: 

1. فریدریش ویلهلم کریستین کارل فردیناند فون هومبولت.

منابع: 

فصلنامۀ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی دریچه - سال سیزدهم، شمارۀ 49 ، پاییز 1397