تبهای اولیه
نویسنده: محمدعلی مرادی
مقوله اتمسفر یک گفتمان زیبا شناسانه جدید است که مفهوم مرکزیاش موضوع شناخت حسی است. اتمسفر مجموع واقعیت ادراکشده است که در تئوری زیبا شناسانه کلاسیک برای آن مفهومی نیست اما در تئوری زیباشناسی بنیامین رده پاهایی را از آن میتوان یافت همچون که بنیامین مفهوم اورا (Aura) بکار میبرد میکوشد با این مفهوم فاصله و حوزههای موردتوجه را تعیین کند او امیدوار بود که تمایز بگذارد بین امر اصیل و بازتولید وبر این عقیده بود که توسعه عمومی هنر از طریق از دست دادن اورا میتوانند ممکن شود اما اورا بهطور واقعی چیست؟
یک در بافت درهمتنیده از زمان و فضا یک پدیدار یکباره از دور همچون نزدیک بودن. در یک بعدازظهر تابستان آرام یک سلسله جبال در افق یا یک شاخه را دنبال میکند که سایهاش بر روی استراحت کاه افتاده است این اورا کوهستان است و این شاخه نفس میکشد وقتیکه بنیامین از «پدیداری یک دور» صحبت میکند او بر این باور نیست که چیزی در دور پدیدار میشود بلکه او صحبت میکند از پدیده دور بودن که همچنین در شیء نزدیک قابلردیابی خواهد بود. آن غیرقابل دسترسی و بافاصله است. بنیامین ازیکطرف برای تجربه اورا یک تعیین طبیعت بهمثابه پسزمینه قائل است و دوم یک تعیین مطمئن در مشاهده کردن. از این مفهوم اتمسفر استنتاج میشود. اتمسفر همیشه در فضا است بدون مرز جاری است و بدون محل و غیر منطقهای کردن. اکنون به تشریح بیشتر اتمسفر میپردازم.
ما بایستی این موضوع را مورد تائید قرار دهیم که ما با طبیعت زندگی میکنیم و تااندازهای در رسانه طبیعی خاک، آب، باد ما را در این روند قرار میدهند ما میتوانیم در این جریان زندگی کنیم و این تجربه اینگونه معنا مییابد که انسان تنها یک موجود عقلانی نیست بلکه او یک موجودی است که گوشت و پوست و بدن دارد ازاینرو مسئله محیطزیست بدین خاطر مقدمه ایست برای یک سؤالی در ارتباط انسان با خودش اینیک وظیفهای را طرح میکند که طبیعت خود انسان است که بدن انسانی در خودآگاهی ما خود را ادغام میکند.
مسئله محیطزیست بهطور طبیعی در علوم طبیعی عمل میکند چراکه مواد در رسانه زندگی آب، باد، خاک موضوعهایی هستند که در فیزیک و شیمی در آن طرح پرسش میشود؛ اما از یک بعد میتوان آن را از جنبه زیباییشناسی طرح کرد و سپس یک سؤالی طرح کرد که چگونه ما در محیطزیست زندگی میکنیم و در پایان ما تمایز میگذاریم که چگونه ما خودمان را درک میکنیم و ما چگونه خودمان را احساس میکنیم وهم چنین محیطزیست را بهطور احساسی تجربه کنیم در چارچوب دانش محیطزیست این سئول مطرح میشود که خود را و محیط اطراف را چگونه میفهمیم که این پرسش یک پرسش زیبا شناسانه است اگر از این دورنما به زیباشناسی وارد شویم موضوع هنر مطرح میشود که مهمترین پدیده زیباییشناسی است، اما اینجا کار زیبا شناسانه خودش را در ساختار محیطزیست پیگیری میکند و موضوع که نتیجه یک علم محیطزیست زیبا شناسانه طبیعی است خود را نشان میدهد که اینجا زیباشناسی مقدمهای برای داوری نیست زیباشناسی بهعنوان تئوری از دوران قرن هیجدهم بهمثابه یک تئوری ارزشگذاری کار هنری توسعه داده شد اما اگر زیباشناسی از دور نمای واقعیت محیطزیست دیده شود آن چنانکه آن را ادراک حسگانی میتوان نامید درواقع چیزی است در مقابل مفهوم سنتی حسگانی بهعنوان ساماندان به دادهها که تأثیر کامل حسگانی است که احساسی و قدرت تخیل را دریافت میکند مقدمات موضوع حسگانی اشیاء نیستند که انسان ادراک میکند بلکه آنچه است که انسان دریافت میکند این دریافت زیبا شناسانه را با مؤلفههای زیستمحیطی را اتمسفر میگویند. اگر من بهگونهای داخل یک فضا بشوم و آن فضا را تعیین دهم اتمسفر همچون که انسان آن را در اطراف و همچنین شیء یا انسان را دریافت کند با این دریافت از زیباشناسی هنر در این متن چه معنائی میدهد بهطورمعمول همواره از استقلال هنر صحبت میشود وقتیکه از دانش محیطزیست زیباشناسی طبیعت گفتگو میکنیم از هنر کار بسته که پایههای ویژه آنیک فرم ویژه هنر دارد وقتیکه انسان در یک مرکز خرید وارد میشود بهطور طبیعی اتمسفر را تجربه میکند صرفنظر از اینکه اساساً خرید بکند یا نه. ورود به مسجد بهویژه مسجد خاص چون مسجد شیخ لطفالله در شبستان هستی دینی را تجربه میکند که ناشی از اتمسفر است.
زایندهرود
زایندهرود در پهنه زرد کوه بختیاری منشأ میگیرد و در جریان حیات خود بهسوی شرق و به سرزمین نیمهخشک رفته و به باتلاق گاوخونی فرومیریزد و در مسیر خود حوضه اصفهان را سیراب میکند. زایندهرود به دلی وسعت حوضه آبیاری و موقعیت از مهمترین رودخانههای ایران است انشعابهای رودخانه در شهر اصفهان که توسط نهرهای گوناگون انجام میگیرد فضای ویژهای را در این شهر ایجاد میکرده است این نهرها که اصفهانیها به مادی میگویند در مشروب کردن شهر نقش ویژهای داشتند جدا از این نهرها دهها پل قدیمی و جدید کرانههای زایندهرود را به هم متصل میکند مسیر پرپیچوخم عبور رودخانه که مسافتی به طول 420 کیلومتر کوهها و دشتهای چهارمحال و بختیاری و بخشی از استان اصفهان را طی میکند و باغها و مزارع منطقه را سیراب و صنایع اصفهان را به حرکت وامیدارد. در کنار این رود بود که شهری بزرگ با جلوههای متنوع و رنگارنگ از جنبه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی در گذرگاه زمان ایجاد شد. میتوان با قاطعیت گفت به برکت حضور این رودخانه بوده است که اصفهان ایجاد و نسوج گرفت و در حوزه زایندهرود اینک یکی از مناطق آباد کشور از جنبه اقتصادی و صنایع ایجادشده است. در کنار زایندهرود شهری چون اصفهان شکلگرفته است. درک و دریافت شهری چون اصفهان را همواره با بناهای تحسینبرانگیزش و تزیینات کاشیکاری آنکه به سمفونی دلانگیز رنگها تشبیه شده است اما اصفهان یک باغ شهر است که ایجاد چنین باغ شهری در دل بیابان در حکم معجزه بوده است و این به کمک آبیاری فشرده و عمقی از طریق زایندهرود مسیر شده است و این از مهمترین و دِزگیهای شهرسازی ایران دوران اسلامی بوده است اما جنبه بنیادین معماری و شهرسازی ایران پیوستگی فضایی آن است اما اگر بتوان شهر اصفهان را با مفهوم اتمسفر بیان کرد و عناصر آب و خاک و باد وارد مؤلفههای زیباشناسی کرد آنگاه دیگر رودخانه زایندهرود را نبایستی صرفاً از جنبه اکوسیستم دید بلکه وجه زیبا شناسانه زایندهرود اهمیت مییابد. اگر این وجه را بخواهیم بهطور تاریخی پیگیری کنیم باید به جشن آبریزان توجه کنیم آنچنانکه پیتر دلاور مینویسد: «در اصفهان مراسم جشن آبریزان را کنار زایندهرود در انتهای خیابان چهارباغ برابر پل زیبای اللهوردی خان بجای میآورند. به همین سبب شاه آن روز از اول صبح بدان جا رفت و تمامروز دریکی از غرفههای زیر پل به تماشا نشست. اندکی پیش از آنکه مراسم جشن به پایان رسد و مردم دست از آبپاشی بردارند و جدا ا ز این جشن، جشنهای دیگری مثل جشن قالیشویان جشن کتانشویان در کنار زایندهرود برپا میشده است.» اتمسفری که رودخانه ایجاد میکرده است بهگونهای بود ه است که اصفهان را از دور شبیه جنگل میکرده است تا شهر. شاردن شهر را اینگونه توصیف کرده است: «از هر سو شهر اصفهان را تماشا کنیم آن را مانند جنگل یا بیشه میبینیم که فقط از خلال اشجار، گنبدهای کبود و منارههای بلندی دیده میشود.» جدا از این اتمسفر که در اصفهان از خلال متون تاریخی میتوان ترسیم کرد اتمسفری که نهرها در کوچهباغهای ایجاد میکردند گذرگاههای کنار این نهرها درختها درهمرفته در بسیار مورد هیچوقت آفتاب در آنها بهطور کامل پدیدار نمیشود و پرتوهای نور خورشید از میان برگها و شاخهها شور آب اگر در یک مجموعه دیده شوند اتمسفری خاص ایجاد میکنند. این اتمسفر که از برکت زایندهرود است در کنار پلها.
بهویژه پلهای خواجو، سیوسهپل که اگر با حضور مردمی که روی سکوهای پل یا که زیر گذرگاه پل نشستهاند، تصور شوند. اتمسفری با ترکیبی از زیباشناسی انسان، معماری، آب، نور، صدای همهمه و بازی و صدای بچهها را به وجود میآورد که درواقع این مجموعه کشش روحی خاصی را ایجاد میکند که والتر بنیامین آن را اورا و دیدگاههای تئوری زیباشناسی جدید به آن اتمسفر میگویند. این تجربه را میتوان هنگامیکه رودخانه آب دارد در سپیدهدم صبح زیر پل چوبی رو به مشرق و در غروب رو به مغرب به گونه دیگر شهود کرد و یا هنگامیکه در غروب پائیز بعد از باران در انحنای خیابان کمال اسماعیل که رنگینکمان ایجادشده است، میتوان دید. در جا بهجای مسیر این رودخانه اتمسفرهای بیشمار میتوان تجربه کرد که همه آنها به برکت زایندهرود است.
پایان سخن
زایندهرود همواره بهدرستی از جنبه طبیعی و اکوسیستم اصفهان دیدهشده است. در بالا کوشیدم حضور این رودخانه بابرکت را از بعد یک مفهوم جدید در تئوریهای زیباشناسی ببینم که حاصل تناوردگی این تئوریها در ساختارهای آکادمیک است. این مفهوم یعنی اتمسفر ا در معماری، طراحی داخلی، طراحی شهری موضوعیت دارد و آن همانا بارور کردن عناصر زیستمحیطی در امور زیباییشناسی است.
Gernot Böhme- Atmosphäre – Suhrkamp Frankfurt Main 1995